فصل اول تابستان

ساخت وبلاگ
ديروز تولدم بود. يك تولد مفصل گرفتيم. خيلي وقت بود دلم يه دورهمي دوستانه ميخواست روز تولدم. مامانم و خواهرام و خالم همشون زحمت كشيده بودن. باند و رقص نور هم كرايه كرده بوديم. اخر مراسم كه هوا تاريك شده بود چراغها رو خاموش كردم. زير رقص نور خودم رو سپردم به آهنگ. با تمام انرژي رقصيدم. با تمام وجود. هيچ مشكلي نبود هيچ مشكل. همه چيز رو فراموش كرده بودم. در لحظه بودم...

 

فصل اول تابستان...
ما را در سایت فصل اول تابستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lavienrose بازدید : 130 تاريخ : يکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت: 14:52

معمولا صبحها حس خوبي دارم. حس تازگي و سرزندگي. حتي آماده كردن صبحانه برام لذت بخشه. امروز صبح كتري رو گذاشتم رو اجاق و رفتم سراغ پيانو، آهنگ امواج دانوب رو تمرين كردم. هوا ابري بود. وقتي داشتم با ماما فصل اول تابستان...
ما را در سایت فصل اول تابستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lavienrose بازدید : 131 تاريخ : يکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت: 14:52